?. بینظمی هم خودش عالمی دارد. کارهای متفرقه و بیربط را با هم انجام دادن حالی به آدم میدهد که آدم منظم آن را درک نمیکند. (از کلمات قصار حضرت بنده)
?. مشائی باز هم گل کاشت. تحلیل بسیج دانشجویی دانشگاهمان به نظرم کامل آمد. هرچند نسخهی کاملش را در اینترنت ندیدم. من حرف دیگری ندارم. اما به نظرم اگر رئیس جمهور مکتبیمان با اینگونه افراد برخورد مکتبی نکند چه بسا که دیگر با ایشان برخورد مکتبی کنند. توجیهات هم که الیماشاءالله! یکی میگفت «مگر چه شده است که اینقدر شلوغش میکنید؟ مگر کارهای از این مهمتر نیست؟ چرا دولت را تضعیف میکنید؟» به ایشان گفتم خود شما اگر کسی از کابینهی خاتمی چنین کرده بود کفنپوش میشدید و تا برکناریاش از پای نمینشستید! حالا چه شده است که چون رئیس جمهوراز ماست باید هر منکری را توجیه کنیم؟ راستی جایگاه بسیج در اینجا کجاست؟ نقد و امر به معروف و نهی از منکر و مطالبهگری و هزارها از این شعرها و شعارها را دادهایم. حالا که وقت عمل است ساکتیم.
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
?. ابوذر پیشنهاد خوبی داده است و آن هم این که بنشینیم و مشترکات و مبانی اصولگرایی را مطرح کنیم. بعد هم مصادیق را بر مبانی انطباق دهیم «تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد» هرچند که سخن خوب است اما تا عمل و رسیدن به این اشتراکات راه بسیار است. باید نفوذیها و نیز غضنفرهای میان خود را شناسایی کنیم. اما چگونه؟ اولین شرطش احترام به نظر دیگری است. هرچند صحیح نباشد و این اولین شرط گفتگوست. انتظارم از برادر عزیزم جناب ابوذر خان (!) نیز این است که احترام را فراموش نکنند. به خصوص دربارهی آقای هدایتی که البته من نیز در بسیاری موارد با ایشان به شدت مخالفم. همانطور که با شما نیز در برخی موارد اشتراک نظر ندارم. اما ادب و احترام متقابل باید در میان باشد تا این امکان بحث منطقی فراهم آید. از ابتدا بر طبل تفاوتها نکوبیم. منظور نظر ما جمع شدن و تنقیح مبانی و اشتراکات است.
?. چون ثبت وبلاگها و وبسایتها را مطابق با قانون اساسی و قوانین داخلی نمیدانم تا اطلاع ثانوی سایتم را ثبت نخواهم کرد. به قول آن بندهی خدا «این فشارها بر ما اثری ندارد مگر آنکه فشارش زیاد باشد.»
?. به خبری که هماکنون به دست بنده رسید توجه کنید: استاد علی دوانی درگذشت. بعدا مطلبی مجزا خواهم نوشت.
یا علی مددی