سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط محمـّـدصالح در 88/4/11:: 8:10 عصر

این روزها، عده‌ای دنبال شانتاژهایی هستند که گاه خنده‌ی آدم را باعث می شوند و گاه گریه‌دار می‌شوند. فکر می‌کنند که حکومت را ساقط کرده‌اند و حالا دارند برای حواشی آن برنامه‌ریزی می‌کنند. انگاری که بیست و چهار میلیون آدم را به هیچ می‌انگارند. میلیون‌ها نفر بسیجی هم اصلاً وجود ندارند. شایعه می‌سازند تا حقیقت را مبهم کنند، خلاقیت به خرج می‌دهند تا تخریب کنند و توهین می‌کنند تا برای خودشان وجهه‌ای ایجاد کنند.

اشکالی هم ندارد، خیلی‌های‌شان جاهل‌ند و البته مغرض نیستند؛ اما عرض خود می‌برند و زحمت برای کل اجتماع می‌دارند. جالب است که تخریب می‌کنند، آدم می‌کشند، تشویق به ایجاد خسارت به اموال مردم و اموال عمومی می‌کنند، اما تا اولین برخورد را از مسئولان انتظامی می‌بینند، داد می‌زنند که ای وای که خشونت شد و کودتا!

در این میان خسارات زیادی به انباشته‌های مادی و معنوی جامعه می‌آید. با ایراد خسارت به اموال شهرداری و سطل‌های زباله، اولین متضرر از این آتش‌ها مردم هستند که باید با دادن هزینه‌ی این اموال جبران کنند. بانک‌های به آتش کشیده شده و دستگاه‌های خودپرداز گناهی ندارند که به خشم حامیان آقای بازنده، باید از میان بروند. این‌ها در نهایت به ضرر خود ِ ماست.

و از سرمایه‌ی مادی مهم‌تر سرمایه‌های معنوی است که اعتماد و سلامت و احساس امنیت است. پیش از انتخابات با رئیس دفتر نمایندگی یکی از شبکه‌های تلویزیونی اروپایی در ایران گفتگو می‌کردم و او نظرش را درباره‌ی ایران می‌گفت. جالب بود که او امنیت ایران را غیرقابل مقایسه با کشورهای هم‌سطح‌ش می‌دانست و حتی از کشور خودش هم برتر می‌دانست. اما امروز دوست دارم او را ببینم. ببینم که آیا باز هم همان احساس را دارد که بتواند ساعات نیمه شب دختر جوانش را به خیابان بفرستد و ناراحتی از جانب سلامتش نداشته باشد؟

آقای موسوی در بیانیه‌ی اخیر خود یکی به نعل زده و یکی به میخ که هم باید قانون ملاک باشد و هم می‌گوید که قانون ضعف دارد و از آن تبعیت نمی‌کند. من همچنان در این مانده‌ام که آقای موسوی چگونه می‌تواند از سخنان خود تناقض را درک نکند؟؟ مگر همین آقای موسوی نگفته بود که «استبداد زمانی بروز کرد که حاکمان نشان دادند که قانون را می‌توان شکست. استبداد صغیر به دلیل پشت کردن به قانون پیش آمد، یعنی زمانی که مردم را عادت بدهیم که قانون را می‌توان شکست. رضاخان موقعی روی کار آمد مردم را عادت دادند که قوانین مصوب مجلس -بر هر مبنایی که هست- می‌توان شکست»؟

آقای موسوی هم جوگیر شده است و هم یادش رفته است که چگونه آمد و با چه شعارهایی خواست مرزهای تازه را بگشاید. آن از آن روزهایی که از مستضعفین گفت و حالا که از حقوق «شیک‌پوشان» و «روشنفکران» دفاع می‌کند، مگر چهار ماه گذشته است؟ آن شعارها کجا رفت؟ چه کسی باید این هزینه‌ها را پرداخت کند؟ جز این است که ملت از سرمایه‌ای که از خون شهدا و از تلاش فرزندان همین آب و خاک اندوخته است، باید صرف کند؟

کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها