ارسال شده توسط محمـّـدصالح در 86/4/25:: 12:11 عصر

مقتضیات عصر ما ایجاب می‏کند که بسیاری از مسائل مجدداً مورد ارزیابی‏ قرار گیرد و به ارزیابی‌های گذشته بسنده نشود. "نظام حقوق و تکالیف‏ خانوادگی" از جمله این سلسله مسائل است. ولی از نظر ما، اساسی‏ترین مسأله در مورد "نظام حقوق خانوادگی" -و لااقل در ردیف مسائل اساسی- این‌ست که آیا نظام خانوادگی نظامی است‏ مستقل از سایر نظامات اجتماعی و منطق و معیار ویژه‏ای دارد جدا از منطق‌ها و معیارهائی که در سایر تأسیسات اجتماعی به کار می‏رود؟ یا هیچ‌گونه‏ تفاوتی میان این واحد اجتماعی با سایر واحدها نیست؟ بر این واحد همان‏ منطق و همان فلسفه و همان معیارها حاکم است که بر سایر واحدها و مؤسسات‏ اجتماعی؟

اینکه ما مدعی هستیم مسأله "نظام حقوقی زن در خانه و اجتماع" از مسائلی است که مجدداً باید مورد ارزیابی قرار گیرد و به ارزیابی‌های گذشته‏ بسنده نشود به معنی این‌ست که اولاً طبیعت را راهنمای خود قرار دهیم، ثانیاً از مجموع تجربیات تلخ و شیرین، چه در گذشته و چه در قرن حاضر، حداکثر بهره‏برداری نمائیم و تنها در این وقت است که نهضت حقوق زن به‏ معنی واقعی تحقق می‏یابد. قرآن کریم، به اتفاق دوست و دشمن، احیا کننده حقوق زن است. مخالفان، لااقل این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای‏ بلندی به سود زن و حقوق انسانی او برداشت. ولی قرآن هرگز به نام احیای‏ زن به عنوان "انسان" و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی، زن‏ بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد. به عبارت دیگر، قرآن زن را همانگونه دید که در طبیعت هست. از اینرو هماهنگی کامل میان‏ فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است. زن در قرآن همان زن در طبیعت است . این دو کتاب بزرگ الهی یکی تکوینی و دیگری تدوینی با یکدیگر منطبقند. در این سلسله مقالات اگر کار مفید و تازه‏ای صورت گرفته‏ باشد. توضیح این انطباق و هماهنگی است.

در مورد حقوق زن در اجتماع نیز طبعا چنین تردید و پرسشی هست که آیا حقوق طبیعی و انسانی زن و مرد همانند و متشابه است یا ناهمانند و نامتشابه. یعنی آیا خلقت و طبیعت که یک سلسله حقوق به انسانها ارزانی‏ داشته است، آن حقوق را دو جنسی آفریده است یا یک جنسی؟ آیا "ذکوریت" و "انوثیت" در حقوق و تکالیف اجتماعی راه یافته است یا از نظر طبیعت و در منطق تکوین و آفرینش، حقوق یک جنسی است؟

در نهضت احقاق حقوق زن در غرب، آنچه ما آن‌را "مسأله اساسی در نظام حقوق خانوادگی" خواندیم، یعنی اینکه آیا این نظام بالطبع نظام مستقلی است و منطق و معیاری دارد جدا از منطق و معیار سایر مؤسسات اجتماعی یا نه؟ به‏ فراموشی سپرده شد. آنچه اذهان را به خود معطوف ساخته بود همان تعمیم‏ اصل آزادی و اصل تساوی در مورد زنان نسبت به مردان بود. به عبارت دیگر: در مورد حقوق زن نیز تنها موضوع بحث. "حقوق طبیعی و فطری و غیر قابل سلب بشر" بود و بس. همه سخن‌ها در اطراف این یک مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک است و یک انسان تمام عیار است، پس‏ باید از حقوق فطری و غیر قابل سلب بشر، مانند مرد، و برابر با او، برخوردار باشد.

زن و مرد در انسانیت "برابرند" ولی دو گونه انسان‌ند، با دو گونه‏ خصلت‌ها و دو گونه روانشناسی. و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیائی و یا تاریخی و اجتماعی نیست، بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده. طبیعت‏ از این دوگونگی‌ها هدف داشته است و هر گونه عملی بر ضد طبیعت و فطرت‏ عوارض نامطلوبی به بار می‏آورد. ما همان‌طور که آزادی و برابری انسان‌ها و از آن جمله زن و مرد را از طبیعت الهام گرفته‏ایم، درس، "یک گونگی‏" یا "دو گونگی" حقوق زن و مرد را و همچنین اینکه اجتماع خانوادگی، یک اجتماع لا اقل نیمه طبیعی است یا نه باید از طبیعت الهام بگیریم. این مسأله لا اقل قابل طرح هست که آیا دو جنسی شدن حیوانات و از آن جمله‏ انسان یک امر تصادفی و اتفاقی است یا جزء طرح خلقت است؟ و آیا تفاوت دو جنس صرفا یک تفاوت سطحی ساده عضوی است و یا به قول آلکسیس‏ کارل در هر سلول از سلولهای انسان شناسی از جنسیت او هست؟ آیا در منطق‏ و زبان فطرت هر یک از زن و مرد رسالتی مخصوص به خود دارند، یا نه؟ آیا حقوق یک جنسی است یا دو جنسی؟ آیا اخلاق و تربیت دو جنسی است یا یک جنسی؟ مجازاتها چه طور؟ و همچنین مسؤولیتها و رسالتها.

یکی از سناتورهای ایالت کارولینای شمالی به نام "جی اروین" بعد از مطالعه جامعه امریکائی زنان و مردان متساوی الحقوق پیشنهاد می‏کند... قوانین خانوادگی همه باید تغییر کند، دیگر مردان نباید مسؤول‏ قانون تأمین مخارج خانواده باشند ..." این مجله می‏نویسد: "خانم مک دانیل می‏گوید: یکی از زنان به علت‏ برداشتن وزنه‏های سنگین دچار خونریزی داخلی شده است ما می‏خواهیم به وضع‏ سابق برگردیم، دل‌مان می‏خواهد مردان با ما مثل زن رفتار کنند نه مثل یک‏ کارگر. برای طرفداران آزادی زنان این موضوع خیلی ساده است که در اتاق‌های مجلل خود بنشینند و بگویند زنان و مردان با هم برابرند، زیرا تا کنون گذارشان به کارخانه‏ها نیافتاده است. آنها خبر ندارند که بیشتر زنان مزدبگیر این کشور باید مثل من در کارخانه‏ها کار کنند و جان بکنند. من این برابری را نمی‏خواهم، زیرا انجام کارهای مخصوص مردان از عهده‏ام‏ برنمی‏آید. مردان از نظر جسمی از ما قویترند و اگر قرار باشد که ما با آنها رقابت شغلی داشته باشیم و کارمان نسبت به کار آنها سنجیده شود من‏ به سهم خودم ترجیح می‏دهم که از کار برکنار شوم. امتیازاتی را که زنان‏ کارگر ایالت اهایو از دست داده‏اند به مراتب بیش از آن مزایائی است‏ که توسط قانون حمایت کارگران کسب کرده‏اند. ما شخصیت زن بودن‏ را از دست داده‏ایم، من نمی‏توانم بفهمم از آن وقتی که آزاد شده‏ایم چه‏ چیزی عایدمان شده است، البته امکان دارد عده معدودی از زنان وضع‌شان‏ بهتر شده باشد ولی مسلما ما جزء آنها نیستیم".


کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها