سید موسی صدر در ۱۴ خرداد ۱۳۰۷ هجریشمسی در قم متولد شد. خاندان صدر و نیاکان سید موسی، همه از بزرگان و افتخارات تاریخ تشیع و اسلام بودند. از پدرش آیتالله سیدصدرالدین (جانشین شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزهی علمیهی قم) گرفته تا شهید اول و ثانی، همه از بزرگان و علما بودند. و تعلیمات همین خاندان است که از سید موسی مردی میسازد: حماسهساز.
19 سال بیشتر نداشت که دروس سطح را تمام کرد و وارد دروس خارجفقه شد. از اساتیدش میتوان به آیات سید محمدباقر سطانی طباطبائی، شیخ عبدالجواد جبلعاملی، سید محمد محقق داماد و امام خمینی (ره) اشاره کرد. هوش سرشار و استعدادش همه را به تعجب وا میداشت. وی اولین کسی بود که علاوه بر دروس حوزوی در دانشگاه نیز درس خواند. در سال 1329 در رشتهی <اقتصاد در حقوق> مشغول تحصیل در دانشگاه تهران شد. 4 سال بعد سید موسی فارغالتحصیل شد و همزمان سفری را تجربه کرد که تمام زندگیاش را بعدها تحت تأثیر خود قرار داد. سفری که به لبنان داشت و آشناییاش با بزرگان آن دیار، تأثیری عجیب بر سید موسی گذاشت.
31 ساله بود که همه او را به نام آیتالله سید موسی صدر میشناختند. ایشان در سالهای آخر حضورشان در ایران، به منظور اصلاح نظام آموزشی حوزهی علمیهی قم تلاش فراوانی میکردند. در این کار با بزرگانی همچون آیتالله شهید بهشتی و آیتالله مکارم شیرازی همکاری و همفکری میکردند.
در سال 1338 بنا به وصیت سیدعبدالحسین شرفالدین، رهبر متوفی شیعیان لبنان، سرزمین مادریاش، ایران را رها کرد و به لبنان عزیمت کرد. و در 18 سالی که در لبنان بود، منشاء خدمات و کارهای بزرگی بود که سالهاست آثارش در این منطقه باقیست.
سید حسننصرالله دربارهی دوران پیش از امام موسی صدر میگوید:
حقیقتاً وضع شیعیان لبنان پیش از آمدن امام سید موسی صدر در تمام زمینهها بسیار بد و سخت بود، هم از نظر دینی و هم از نظر علمی. از نظر دینی اهتمام و التزامشان به شرع خیلی ضعیف بود و از نظر علمی در میان شیعیان، متخصصان علمی بسیار اندک بودند، بویژه در علوم روز و جدید. مگر اندکی از جوانان که برای فراگیری دروس حوزوی وارد حوزهی علمیه میشدند. از نظر اقتصادی وضع به مراتب بدتر بود و در مناطق شیعهنشین فقر، محرومیت و فلاکت بود و به طور خلاصه شیعیان هیچ نوع کیان سیاسی حقیقی نداشتند. آنچه وجود داشت، عدهای فئودال محدود بودند که شیعه بودند. در بقاع، این فئودالها قراردادهای سیاسی را میساختند، آنهم به طور شخصی و نه به صورت مؤسسات. این قراردادها متناسب با رهبران سیاسی بود و نه متناسب برای شیعیان. به طور خلاصه فقز بود و محرومیت و فقدان هویت سیاسی.
اولین کار سید موسی صدر، تحقیقی بود که دربارهی ریشههای عقبماندگی در میان شیعیان انجام داد. و پس از آن بود که در سه محور شروع به فعالیت کرد:
مردمگرایی و مردم دوستی، ویژگی مهمی بود که همه را به سوی ایشان میکشاند. با مسیحیان و سایر مردم لبنان چنان رفتار میکرد که همه مجذوب رفتار و کردارش شده بودند. این رفتار برای شیعیان هم درس بود و هم برای آنان عزت و احترام آورده بود. با مسیحیان نیز ارتباط داشت. اولین دورهی گفتوگوهای میان اسلام و مسیحیت را در سال 1344 برگزار کرد. ضمناً او از اولین روحانیون مسلمانی بود که با پاپ دیدار کرد. در همین دیدار بود که مهر امام موسی پای نشست. چندی بعد او را برای سخنرانی در مراسم عید روزه به کلیسای کبوچیه دعوت کردند. این اولین باری بود که چنین اتفاقی می افتاد.
از اولین کارهای امام موسی صدر، تلاش برای رشد سطح علمی مردم بود. مدرسهی فنی و حرفهای جبلعامل یکی از این کارها بود که مدیریت آن تا مدتها بر عهدهی شهید چمران بود. حرکة المحرومین، فعالیت دیگری بود که توانست تا حدود زیادی بیکاری و محرومیت را از بین برد. مجلس اعلای شیعیان، در بعد سیاسی فعالیت دیگر امام موسی بود. جنبش امل هم بعدها به عنوان شاخهی نظامی حرکت محرومین، آغاز به کار کرد. هرچند پیش از آن هم حرکت محرومین، فعالیتهای سیاسی را آغاز کرده بود.
مدتی بود که قدرت شیعیان کاملاً روشن شده بود. اما برخی در صدد فشار و تهدید بودند. تجمع و راهپیمایی صدهزار نفری از بعلبک تا بیروت، برای حمایت از امام موسی صدر راه افتاد. اینجا بود که برای اولین بار امام موسی صدر، تشکیل مجلسی را برای شیعیان نوید دادند.
سید حسن نصرالله، دربارهی تأسیس مجلس اعلای شیعیان لبنان، میگوید:
امام صدر تلاش میکرد برای شیعیان یک کیان سیاسی وجود داشته باشد. البته نه کیانی که از باقی طوایف یا نیروهای دیگر و دولت جدا باشد، بلکه یک هویت سیاسی در چارچوب هویت سیاسی جامع و کامل ملی که همانا هویت سیاسی لبنان است. تا قدرت سیاسی در انحصار برخی افراد و خانوادهها نماند. از این رو با جذب مردم و گشودن درها به روی مردم عادی به فکر تشکیل مجلس اعلای شیعیان افتاد که در آن علمای شیعه و سیاستمداران و نخبگان شیعه جمع شوند و هدایت شیعیان لبنان را در دست گیرند.
امام موسی صدر همواره از امام خمینی (ره) به بزرگی یاد میکرد. شهریور سال 57 بود که در مصاحبهای که با لوموند انجام داد، امام خمینی (ره) را تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران نامید. امام هم پیش از این در مصاحبهای که در نجف داشت، امام موسی صدر را الگوی خوبی برای ادارهی دینی جامعه دانسته بودند.
نهم شهریور سال 1357 بود که از امام موسی صدر که به دعوت معمر قذافی، رهبر لیبی به لیبی سفر کرده بود، خبری نیامد. ابتدا لیبی گفته بود که هواپیمای امام را بودهاند و اصلاً ایشان به لیبی نیامده است. بعد هم گفت که با پرواز 881 به ایتالیا رفته است. این حرف هم مشخص شد که دروغ است. و افراد دیگری با استفاده از نام امام موسی به ایتالیا رفتهاند و هیچ شباهتی هم با ایشان نداشتند.
هرچند معمر قذافی از اولین کسانی بود که انقلاب اسلامی در ایران را به رسمیت شناخت، اما امام به وی اجازه نداد که به ایران بیاید و با مسئولین ایرانی دیدار کند. گفته بودند که اول وضعیت امام موسی صدر را مشخص کنید تا بعد با هم گفتوگو کنیم.
سید حسن نصرالله دربارهی ربودن امام صدر میگوید:
ما معتقدیم امام صدر در لیبی است و از لیبی خارج نشده و همچنان زنده است و ما هیچ دلیلی بر شهادت ایشان نداریم. بنابراین آنچه از لیبی میخواهیم این است که امام صدر را پس از این همه سال از ربوده شدن زنده به خانواده و امت خود بازگرداند. در ایران هم رهبر معظم انقلاب به این قضیه اهتمام ویژهای دارند.
سال 1367 بود که فیلمی از امام موسی صدر به دست آمد که ایشان را با ریشی سفید در میان نگهبانها نشان میداد. روزنامههای اروپا و لبنان هم همزمان با این فیلم، از قول یک ضدانقلاب ایرانی نوشتند که امام موسی صدر زنده است.
امام خمینی (ره) اندکی پس از ربودن ایشان فرمودند:
آقای صدر را که من سالهای طولانی دیدهام، بلکه باید بگویم من بزرگ کردهام ایشان را. من فضایلشان را میدانم و خدمتهایی که بعد از آنکه به لبنان رفتهاند، آن هم میدانم... و من امیدوارم که انشاءالله ایشان برگردند به محل خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند.
سید حسن نصرالله دربارهی موضع حزب الله دربارهی قضیهی امام موسی صدر گفت:
موضع حزب الله همانند موضع همهی لبنانیهاست. چرا که این قضیه فقط مربوط به شیعیان نیست و همه ی ما به لیبی فشار خواهیم آورد تا امام صدر آزاد شود و ما امیدواریم این قضیه سرانجام خوبی داشته باشد.
امکان اخیر در پارسیبلاگ یکی از بهترین کارهای ممکن بود. آقای مدیر، دست مریزاد!